به گزارش گلستان ما؛ حجت‎الاسلام محمود تقی‎پور با نام جهادی "ابوقاسم" پلاک بسیج راکلید بهشت خطاب می کرد. انس او با بسیج و فعالیت های جهادی او را مدافع حرم کرد و در در ظهر اربعین سال 1396 در سوریه رخت شهادت برتن کرد و آسمانی شد.

اما امروز پدر در فراغ فرزند می سوزد اما  پیش از آن می گوید: آقا محمود زمینی نبود و باید شهید می شد، او آسمانی بود.

با دعوت از پدر نخستین شهید روحانی گلستان به دفتر این پایگاه خبری می خواستیم با سیره این شهید بزرگوار بیشتر آشنا شویم.

مادرشان در زمان وضع حملشان روزه داشتند

حسنعلی تقی پور پدر بزگوار شهید مدافع حرم گلستانی می گوید: آقا محمود سی‎ام شهریور 1361 پسر دوم خانواده ما بود که در گرگان بدنیا آمد.از ویژگی به دنیا آمدن ایشان باید بگویم که مادرشان در زمان وضع حملشان روزه داشتند.

او ادامه داد: او یک بچه پرجنب و جوشی  و شیطان بود،  کلاس اول  و دوم را در کوی ویلای گرگان به مدرسه رفت و پس از آن از سال 68-69 به مشهد رفتیم.به سن 10 سالگی که رسیدند  مرتب به مسجد می رفتند، در فعالیت های بسیج حضور مستمر داشتند و کلاس های رزمی هم شرکت می کردند.

تقی پور می گوید: به 15 سالگی که رسیدند اصرار می کردند که می خواهند به حوزه بروند و سرباز امام زمان بشوند اما من و مادرش می‎گفتیم اول باید دیپلم بگیرید و بعد از آن در حوزه تحصیل کنید ، همینطور هم شد بعد از دیپلم دست من و مادرشان را بوسیدند و گفتند الان باید اجازه بدهید و وارد حوزه علمیه شدند.دروس مقدماتی خود را در مدارس علمیه جعفریه و امام محمد باقر (ع) مشهدمقدس گذراندند . بعدها از دوستانش شنیدیم محقر ترین مکان را برای زندگی در آنجا انتخاب کرده است وقتی میگفتیم چرا اینطور رفتار میکنی شما هرچه بخواهی برایت فراهم می کنیم پاسخ می دادند؛ من از شهر مشهد می آیم اما برخی از طلبه ها از روستاهای دور می آیند بهتر است اتاق های خوب برای آنها باشد.

پدرشهید تقی پور می گوید:  ایشان در ادامه در موسسه امام خمینی (ره) قم به فراگیری دروس سطح خود پرداخت و  در محضر آیت‎الله فاضل لنکرانی دروس خارج فقه و اصول  خود را گذرانده است. ایشان مسلط به سه زبان عربی، انگلیسی و فرانسه بود .فقط پایان نامه دکترایش باقی مانده بود که گفت الان سوریه برای من مهمتر است و باید خادمی اهل بیت را در آنجا انجام بدهم و رفت .البته در سه سال حضور ایشان در سوریه  فقط همسرشان اطلاع داشتند .

نصف شب بیدار می شدند و لباس های طلبه ها را می شستند

او ادامه می دهد: در دوران طلبگی نصف شب بیدار می شدند و لباس های طلبه ها را می شستند، تا مدت ها هم کسی اطلاعی نداشت. نمازشب خواندن  قبل از 18 سالگی هم یکی از کارهای ثابتشان بود ، دوستانش می گفتند هر شب قبل از خواب کمربند خود را بالای سرش می‎گذاشت وبه آنها می گفتند، اگر از خواب بیدار نشدم مرا با کمربند بزنید، واقعا برایشان مهم بود که هیچگاه این عمل مستحبی را ترک نکنند و شیرینی سعادت آن را از دست ندهند.

تقی پور می افزاید: او در زمان رزمندگی اش در سوریه همیشه به خانواده های شهدای مدافع حرم تیپ فاطمیون سرکشی و کمک مالی می کرد. حتی ایشان در کارهای منزل و اموراتی همچون برداشت محصولات و چیدن میوه های حیاط خانواده ها می پرداختند.

این پدر شهید ادادمه می دهد:علاقه فراوانی به ورزش و ترویج فرهنگ جهادی داشت، او یک کوهنورد و ورزشکار تمام عیار بود و اکثر قله های ایران را گروه کوهنوردی عالیان صعود کرده بود . مربی کوهنوری طلاب قم بود.معتقد بود که در کنار تندرستی باید تبلیغ دین را در این گروه ها انجام داد چرا که  روحانیون باید به سمت جوان ها بروند و با آنها یکی شوند.

او ادامه می دهد: اوهمچنین عضو شورای مرکزی موسسه بلاغ مبین بود و در گروه طراوت ماندگار "بلاغ مبین" مسوولیت جهادی داشت، امام جماعت مسجد محمدرسول‎الله (ص) قم بودند و در آنجا هم فعالیت های فرهنگی انجام می دادند.

مادرش اجازه داد و او شهید شد

پدر شهید می گوید: در کنار تحصیل و فعالیت های تبلیغی، 6-7 هزار اصله نهال زیتون چند سال در بوستانی در قم غرص کرد و بعد از شهادت ایشان آن بوستان به نام وی نامگذاری شد.

تقی پور شروع زندگی شهید تقی پور را بسیار جالب می داند و ادامه می دهد: برای خواستگاری خانمش که رفته بود با اینکه چند جلسه با ایشان پیش از عقد صحبت کرده بودند از مادرشان خواستند که همسرشان را به ایشان معرفی کند چون چهره ایشان را ندیده بودند و فقط سیره و عقاید مذهبی شان برایشان مهم بود .

این شهید بزگوار اکنون دو فرزند به نام های مرتضی و زهرا دارد.تقی پور اما شب عملیات و جهاد اکبر فرزندش را از قول همرزمان فرزند بزگوارش اینگونه می گوید: آن شب به او می گفتند که به خانواده ات زنگ بزن اما او می گفت من از این دنیا دل کنده ام می ترسم با همسرم و خانواده ام صحبت کنم و دلم بلرزد .او می دانست که در آن عملیات شهید  می شود  و می گفت تا ظهر فردا شهید می شوم.در دستنوشته هایش هم آورده بود .

پدر شهید تقی پور اما می گوید: تربیت دینی  فرزندش او را آنچنان حسینی کرده بود که همواره از مادرش می خواست برایش در کنار ضریح حضرت سیدالشهدا دعای شهادت کند. همان سال در همان روزهای اربعین مادرش که در زیر قبه ضریح  آن حضرت اجازه شهادت را به فرزندش داد و گفت من راضی ام به رضای فرزندم و اورا به سید الشهدا (ع) سپرد هرچند که تا آن لحظه مادرش خبر نداشت که او برای دفاع از حریم اهل بیت در سوریه است .

شهید تقی پور به اوضاع جهان اسلام حساس بود

پدر شهید به انتخاب صراط مسقیم فرزندش افتخار می کند و می گوید: او از روی عقیده محکم خود به ولایت فقیه و به دستور رهبری  راهی سوریه شد چرا که می گفت دنیای اسلام باید باقی بماند و هرجا مسلمانی آسیب ببنید باید برای حفظ اسلام به آنجا هجرت کرد .
اما توصیه پدر شهید به پدرمان و مادران امروزی ،کسب رزق حلال برای خانواده  بود. او تاکید بر دائم الوضو بودن مادران بود که در هنگام دادن شیربه فرزند حتما وضو داشته باشند و همواره با قرآن کریم مانوس باشند .

تقی پور با اشاره وصیت نامه شهید هم می گوید:  پیرو ولایت فقیه بودن و حجاب بسیار تاکید کردند ، عمل به قانون و اهمیت به صلحه رحم سفارش فراوان داشتند.

اما پدر شهید درباره استکبار جهانی حرف هایی برای گفتن داشت، او به اوضاع یمن و کشورهای همسایه هم حساس بود و همواره میگفت که همه مسلمنان باید بسیج شوند و دربرابر این خودکامه های و ایادی اسرائیل، امریکا و مدعیان دروغین حقوق بشری بایستند..

پدربزگوار این شهید ادامه داد: شهید تقی پور تاکید می کردند؛ هیچگاه نمی توانند به کشور ما دست درازی کنند و تا زمانی که آقا محمود ها هستند هیچگاه نخواهند گذاشت به مقصود خود برسند.

گفتگو: طاهره حاجی محمد علی

انتهای پیام/